(تکگویی در پنج پرده)
نگاهی به یک ترانۀ روحوضی با صدای آشنای «حسین همدانیان»
پردۀ اول:
[مرد مجرد احتمالاً در حال نوشتن نامه]
لب لعل تو ندانم عسله یا شکره
روی زیبای تو خورشید بود یا قمره
بوی گیسوی شکن در شکنت مستم کرد
زلف تو داروی بی هوشیه یا مُشک تره؟
دوش رقصت همگی را به تعجب انداخت
آخر ای رشک پری این فنره یا کمره؟
گفته بودی پدرت دیده مرا با تو به بام
قُل میدم من که بابات از همه چی بیخبره
هیچگه باخبر از رابطۀ ما نشود
چونکه او احمق و بیتربیت و کُره خره
چند گویی که بیا جون بکن و عقدم کن؟
گفتمت پول ندارم، مگه گوش تو کره؟
پردۀ دوم:
[مرد خطاب به تماشاچیان]
ای که در جستجوی یک زن خوشگل باشی
باخبر باش که این راه بسی پرخطره!
زن گرفتن به خدا مایۀ فقر است و فنا
جان فدای عزبی باد که بی دردسره.
پردۀ سوم:
[صحنه: میخانه. مرد شنگول و سرحال]
ساقی شرابم ده
شراب نابم ده
از آن لبان خود
بوسی جوابم ده
خدا منو قربونت کنه، ایشاللاه
اسیر دو چشمونت کنه، ایشاللاه
خدا منو حیرونت کنه، ایشاللاه
اسیر دو زلفونت کنه، ایشاللاه
پردۀ چهارم:
گویا مستی از سر رفیقمان پریده و دوباره اخلاقش ... است.
شاید هم دیشب کل پولش را خرج می و مطرب کرده و حالا دوباره یاد بدبختیهایش
افتاده.
[خطاب به تماشاچیان]
الاهی در کمند زن نیفتی
اگر افتی به روز من نیفتی
زن از پهلوی چپ شد آفریده
ز چپ کس راستی هرگز ندیده.
(کپیرایت «راستگویی» را
دربست دادهاند به این آقا که یواشکی روی بام با دختر مردم قرار میگذارد و نه
تنها استاد پیچاندن و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است که با اعتماد به نفس
کامل به پدر دختر بد و بیراه هم می گوید.)
پردۀ پنجم:
[مرد با «خانم»ی در خلوت]
قربان تو، مانند غزالی خانم
تو عشوهگری و اهل حالی خانم
چون از زن پرحرف گریزان هستم
دلشاد شدم از اینکه لالی خانم.
(میگفتین . . .
شما بفرمایید، ما سراپا گوشیم!)
۱ ـ سوتِ تماشاچیان را هرجا
دوست دارید بگذارید.
۲ ـ با وجود افلاس و بیپولی،
طرف حتماً زن خوشگل هم میخواهد. قربون اشتهای کم.
۳ ـ از شوخی گذشته: در یک برنامۀ
رادیویی در آلمان شنیدم که قیمت زنان تایلندی وارداتی، در صورتی که لال باشند، از
زنان دیگر بیشتر است.
به قول فامیل دور: من دیگه حرفی ندارم.