گاهی یک ملودی بسیار ساده چنان به دل ملتی مینشیند و قلبها را تسخیر میکند که در تاریخ آن مردم ماندگار میشود. این گونه بود ترانۀ شیرین «سلطان قلبها» ساختۀ «انوشیروان روحانی» برای ایرانیان و ترانۀ «آسمان خالی است» یا «بادهها خالی است» برای مردم افغانستان. ترانهای که «احمد ظاهر» آن را با دو شعر متفاوت خوانده.
این دو شعر گرچه از لحاظ ردیف و قافیه متفاوت هستند، هردو فضایی
مشترک و رنگی از ناخشنودی و اندوه دارند که قلب شنونده را میلرزاند و در گوش جان
مینشیند.
ترانه «آسمان خالی است» بر روی یکی از اشعار خانم «سیمین بهبهانی» ساخته شده. شعر
ترانۀ «بادهها خالی است» به احتمال قریب به یقین از خود زندهیاد «احمد ظاهر» است.
نسخهای از ترانۀ «آسمان خالی است» نیز با دو صدا، یعنی صدای «احمد ظاهر» و خانم «هنگامه»
اجرا و ضبط شده. پس از مرگ احمد ظاهر، خانم هنگامه همین ترانه را تنها و با شعری در سوگ هنرمند
همصدای از دست رفتهٔ خود خوانده است.
ترانۀ آسمان خالیست
با همخوانی احمد ظاهر و خانم هنگامه
آهنگ: احمد ظاهر، شعر: سیمین بهبهانی
با همخوانی احمد ظاهر و خانم هنگامه
آهنگ: احمد ظاهر، شعر: سیمین بهبهانی
آسمان خالیست، خالی، روشنانش را که بُرد؟
تاج ماهش، سینهریز کهکشانش را که بُرد؟
زن: پیش از اینها این زمین را
آسمانی سبز بود
مرد: نیست اینک جز سیاهی، آسمانش را که بُرد؟
زن: تاج ماهش، سینهریز کهکشانش را که بُرد؟
اصل سروده از بانو «سیمین بهبهانی»
آسمان خالیست، خالی، روشنانش را که بُرد؟
تاج ماهش، سینهریز کهکشانش را که بُرد؟
گیسوان شب پریشان است چون آشفتگان
مویبند نیلی پولکنشانش را که بُرد؟
از کمانگیر شهابش، کس نمیبیند نشان
تیرهایش را که بشکست و کمانش را که بُرد؟
باغبان تنهاست، تنها، گرد او جز خار نیست
بیدمشکش را، گلش را، ارغوانش را که بُرد؟
آن چنار دیرسال آزرده از بیهودگیست
آشیان مرغکان نغمه خوانش را که بُرد؟
جویبار از لذت همبستری، سرشار نیست
پیچ و تاب نرم سیماب روانش را که بُرد؟
پیش از اینها این زمین را آسمانی سبز بود
نیست اینک جز سیاهی، آسمانش را که بُرد؟
از مجموعهٔ «رستاخیز»
* * *
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر