یک قصه در چهار روایت
(روایت اول)
(روایت اول)
ترانۀ عروس و داماد با صدای تیلا و ضیا
این ترانه روایتی است از یک فلکلور بسیار آشنا
مرد:
دخترک، ترگلک، ورگلک، خوشقدوبالا
عقدت میکنم، عقد مدارا
زن:
تو که عقدم میکنی، عقد مدارا
منم چادر سر میکنم، میرم به صحرا
مرد:
تو که چادر سر میکنی، میری به صحرا
منم ابرک میشم، بارون میبارم
زن:
تو که ابرک میشی، بارون میباری
منم کَرتَک میشم، علف میارم
مرد:
تو که کرتک میشی، علف میاری
منم بُزک میشم، علف میخورم
زن:
تو که بُزک میشی علف میخوری
منم قصاب میشم کلهتو میبُرم
مرد:
تو که قصاب میشی کلهمو میبُری
منم شیشه میشم خونتو میگیرم
زن:
تو که شیشه میشی خونمو میگیری
منم گَردَک میشم، رو شیشه میشینم
مرد:
تو که گردک میشی، رو شیشه میشینی
منم دستمال میشم، گَردُ میگیرم
زن:
تو که دستمال میشی، گردُ میگیری
منم یه موش میشم، دستمالو میچینم
مرد:
تو که یه موش میشی، دستمالو میچینی
منم گربه میشم، موشها رو میگیرم
زن:
تو که گربه میشی، موشها رو میگیری
منم عروس میشم، حجله میشینم
این ترانه همینجا به خوبی و خوشی تمام میشود.
ما هم از این نقطه حرکت میکنیم که داماد نه دیگر میلی به ادامۀ این «گرگم به
هوا»ی عاشقانه دارد و نه خیال کشتن گربه را دم حجله.
من اما آخر این فولکلور را آنطور که می شناسم، مینویسم:
مرد:
تو که عروس میشی، حجله میشینی
منم دوماد میشم، پیشت میشینم
زن:
تو که دوماد می شی، پیشم میشینی
. . .
منم بوس نمیدم ... بوس نمیدم ... دلت بسوزه ...
ادامه دارد . . .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر