روایتی دیگر از همان تعقیب و گریز عاشقانه که نوشتیم
(روایت دوم)
اون شب که بارون اومد
با صدای روانبخش
آهنگ: عطا الله خرم
اونشب که بارون اومد
یارم لب بون (بوم) اومد
رفتم لبش ببوسم
نازک بود و خون اومد
خونش چکید تو باغچه
یه دسته گل در اومد
رفتم گلهاش بچینم
پرپر شد و هوا رفت
رفتم پرپر بگیرم
کفتر شد و رو بوم رفت
رفتم کفتر بگیرم
ماهی شد و دریا رفت
رفتم ماهی بگیرم
آهو شد و صحرا رفت
. . .
دوتا آهو از این صحرا گذشتند
چه بیآوا، چه بیپروا گذشتند
از این صحرای بیحاصل دو آهو
کنار هم، ولی تنها گذشتند.
(سیاوش کسرایی، سنگ و شبنم)
ادامه دارد . . .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر