۱۳۹۳/۰۵/۱۰

من بندۀ آن دمم که ساقی گوید . . .



در زبان فارسی بی‌شمارند اشعاری که مخاطب آن‌ها ساقی است. اگر باور نمی‌کنید در یک مجموعه شعر اینترنتی کلمۀ «ساقیا» را جستجو کنید. فقط در دیوان حافظ بیش از ۲۶ بار به واژۀ «ساقیا» بر می‌خوریم.

در لیست یافته‌ها، نام هیچیک از شاعران آشنای ما غایب نبود. خواجه حافظ و شیخ سعدی و حضرت مولانا به جای خود، حتی عبید زاکانی و مسعود سعدسلمان هم گاهی دست به دامن ساقی شده‌اند.

ساقی زیبا و سیمین ساقی که محرم راز است و حلال مشکلات. که: دور جهان درنگ ندارد و این «شب» و این «دم» بی‌بازگشت، هر جور بگذرانی‌اش، می‌گذرد.

دامنۀ این حضور ساقی در شعر فارسی به ترانه نیز می‌کشد و ما ترانه‌های بسیاری می‌شناسیم که مخاطب آن‌ها ساقی است. من اینجا فقط از چند نمونۀ زیبا و آشنا نام می‌برم.

امشب ای ساقی من مست مستم (رامین)
امشب دلی شکسته دارم، ساقی (مازیار)


و نسخه های خراباتی‌تر چون: ساقی امشب مثل هر شب اختیارم دستته
(احمد آزاد) که در سال‌های اول مهاجرت نقل همۀ مجالس بود. این‌بار اما یک «دوگانه»ی افغانی برگزیده‌ام که این ترانه نیز خطاب به ساقی است. در این ترانه صداها جوری تنظیم شده که حالتی از پژواک را به شنونده منتقل می‌کُند.




* * *

ساقیا مرا دریاب
ترانه خوانان: زنده‌یاد احمد ظاهر و استاد مهوش

در این ترانه صداها جوری تنظیم شده که حالتی از پژواک را به شنونده منتقل می‌کُند.



 

زن و مرد (هر دو)

ساقیا مرا دریاب
پُر کُن از وفا جامم
مستم امشب از غم‌ها
می نخورده بدنامم

زن:
شاید عمر این مستی
چون وفای او باشد
ساغرم تهی ماند
بشکند فلک جامم

مرد:
توبه‌ام مده زاهد
دیگر از می و مستی
فارغ از حسابم کُن
غافل از سر انجامم

من ز بیم رسوایی
گریه می‌کُنم در دل
می کُشد مرا آخر
خنده‌های آرامم
. . .

* * *

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر