«جانی دالر»
با صدای: سیما افشار و فریدون اسماعیلی
با صدای: سیما افشار و فریدون اسماعیلی
مرد: ارادتمند «جانی دالر»
زن: جانی دالر
مرد: بله خانم
زن:
دزد اومده تو خونهمون
بیا که میترسم از اون
زود باش بیا دزدو بگیر
تا نرفته از خونه بیرون
مرد:
باش، اومدم تا اونو دستگیرش کنم
زندونی و اسیر و زنجیرش کنم
زن: جانی دالر
مرد: بله خانم
زن:
زودتر بیا، زودتر بیا جانی دالر
مرد:
بله خانم. آدرس کجاست؟ بیام کجا؟
زن:
آدرس ما خیابون عشوه و نازه
خونۀ ما تو کوچۀ راز و نیازه
مرد:
آهان، فهمیدم کجاست.
باش، اومدم تا اونو دستگیرش کنم
زندونی و اسیر و زنجیرش کنم
(صدای در)
مرد: دزده کجاست؟
زن: (با ناز) کیو میگی؟ کدوم دزد؟
مرد: پس معلوم میشه شما منو مسخره کردین. من خود شما رو دستگیر میکنم.
زن: اوه، جوش نزن.
مرد: (با قهقهه) فهمیدم. اومدم دستگیرت کنم
زن: با چیچی؟
مرد: با دستبند طلا
مرد: اومدم زنجیرت کنم
زن: با چیچی؟
مرد: با زنجیر وفا
مرد: حالا معلوم شد کی دزده که دل منو میدزده
زن و مرد (با هم)
حالا معلوم شد کی دزده، که دل منو میدزده
زن: جانی دالر
مرد: بله خانم
زن:
خوش اومدی به خونهمون
صفا آوردی، جانی جون
زن:
جانی دالر . . .
جانی دالر . . .
جانی دالر . . .
۱. جمعه شبها فقط «جانی دالر»
بود.
۲. قابل توجه دختران شیطان که
با کمال میل تلفنهای مشکوک میزنن:
ـ ماجرا همیشه اینجوری hapy-end تموم نمیشه. از من بشنوید و ترجیحاً بهجای پلیس به پسران مجرد
زنگ بزنید.
۳. آدرس باحال همیشه جواب میده.
۴. کاش همۀ مأمورین انتظامی به
همین خوش اخلاقی بودند.
۵. و همۀ مردها به همین دستودلبازی.
به نظر من به هیچکدومشون نمیشه زود اعتماد کرد. من اگر به جای این خانم بودم،
آنقدر زود «دخترخاله» نمیشدم. لا اقل قبل از اینکه به اسارت تن بدم (زنجیر بشم)
با جانی جون یک کافیشاپ میرفتم.
۶. به نظر شما آخر ترانه خانم
میخواد به آقای پلیس چی بگه که ما نباید بدونیم؟
(گمانم این بخش به سانسور
برخورده.)
۷. نتیجۀ اخلاقی: دروغ گفتن
بهترین راه تور کردن طرف است.
* * *
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر