زنگ کاروان
آهنگ: همایون خرم
شعر: معینی کرمانشاهی
ترانهخوان: کوروس سرهنگزاده
آهنگ: همایون خرم
شعر: معینی کرمانشاهی
ترانهخوان: کوروس سرهنگزاده
ای کاروان! ای ساربان! لیلای من کجا میبری؟
با بُردن لیلای من، جان و دل مرا میبری
ای کاروان کجا میروی؟
لیلای من چرا میبری؟
در بستن پیمان ما،
تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان برجا بود،
این عشق ما بماند بهجا
. . .
فنا نگیرد به دنیای فانی
شرار عشقی که شد آسمانی
به یاد یاری، خوشا آه و اشکی
به سوز عشقی، خوشا زندگانی
. . .
همیشه خدایا، محبت دلها
به قصه بماند، به نام دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شود
حکایت ما جاودانه شود
. . .
تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان برجا بود،
این عشق ما بماند بهجا
. . .
فنا نگیرد به دنیای فانی
شرار عشقی که شد آسمانی
به یاد یاری، خوشا آه و اشکی
به سوز عشقی، خوشا زندگانی
. . .
همیشه خدایا، محبت دلها
به قصه بماند، به نام دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شود
حکایت ما جاودانه شود
. . .
دعای مجنون در خانهٔ کعبه
مجنون چو حدیث عشق بشنید
اول بگریست، پس بخندید
از جای چو مار حلقه برجست
در حلقۀ زلف کعبه زد دست
میگفت گرفته حلقه در بر
که امروز منم چو حلقه بر در
در حلقۀ عشق، جان فروشم
بیحلقۀ او مباد گوشم
گویند ز عشق کُن جدائی
که این است طریق آشنائی
من قوت، ز عشق میپذیرم
گر میرد عشق، من بمیرم
پروردۀ عشق شد سرشتم
جز عشق، مباد سرنوشتم
آن دل که بود ز عشق، خالی
سیلاب غمش برد حالی
یارب به خدائی خدائیت
و آنگه به کمال کبریاییت
کز عشق به غایتی رسانم
او ماند اگر چه من نمانم
از چشمۀ عشق ده مرا نور
وین سُرمه مکُن ز چشم من دور
گر چه ز شراب عشق مستم
عاشقتر ازین کُنم که هستم
. . .
بیبادۀ او مباد جامم
بیسکهٔ او مباد نامم
. . .
گرچه ز غمش چو شمع سوزم
هم بیغم او مباد روزم
. . .
(بخشی از منظومۀ لیلی مجنون، نظامی گنجوی)
* * *
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر