۱۳۹۳/۰۹/۲۱

سردست یارم ـ ترانه‌ای با صدای غزال

این ترانه مال دوران کودکی و جوانی من نیست و من خودم آن را به یاد ندارم. اما گویا در زمان خودش بسیار بر سر زبان‌ها بوده. چند سال پیش در قصۀ کوتاهی به این ترانه اشاره شده بود که مرا کنجکاو کرد و گشتم و پیدایش کردم. و حالا هم می‌گذارم اینجا تا شما هم بشنوید.

نمی‌دانم منظور از «سردست» سرآستین لباس زنانه است یا مردانه. پس نمی‌دانم «یار» ترانه زن است یا مرد. بهتر. شما هر جور دوست‌تر دارید، تعبیر کنید.




 

سردست یارم مخمل طوسی
از آن دو لب بر ما بده، یک دونه بوسی

سر شُو شد، نصف شُو شد، دلم اُو شد
نیومد یارم، گل بی‌خارم
وقت گل سوسن، لبش ببوسم
نیومد یارم، گل بی‌خارم
. . .
سردست یارم مخمل آبی
هجرت کشد ما را چرا خوابی؟
. . .
سردست یارم مخمل مشکی
کی قادر است گوید که تو زشتی؟
 

۱۳۹۳/۰۹/۱۴

می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن! دموکراسی همیشه راه حل خوبی نیست.



اخیراً تعدادی از مشهورترین ضربی‌خوانی‌ها با صدای خود آقای مرتضی احمدی بازسازی و در دو سی‌دی تحت عنوان «صدای تهران قدیم» منتشر شد.

متاسفانه متن بسیاری از این ضربی‌خوانی‌ها با متن اصلی تفاوت دارد. گاهی به نظر می‌رسد که عناصر اروتیک از ترانه حذف شده. من نمی‌دانم آیا این عدول از متن از روی اجبار بوده یا به خواست و ارادۀ خود استاد.

به هر حال نسخۀ اصلی این ترانه را که در دست بود منتشر می‌کنم. در این نسخه صدای آقای احمدی بسیار جوان است و علاوه بر تمبک، سازهای دیگری هم آواز را همراهی می‌کنند. به طور کلی فضای ترانه متفاوت و به مراتب شادتر است. و البته جواب‌های گروهی، هم‌آهنگ‌تر و ملودیک‌تر و دلنشین‌تر. خودتان قضاوت کنید.



می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن!
با صدای مرتضی احمدی



 

گله از چرخ ستمگر بکُنم یا نکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
شکوه از بخت بداختر بکُنم یا نکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
توی استخر محبت بپرم یا نپرم
می‌خوای بپر، می‌خوای نپر
دو سه تا پشتک و وارو بزنم یا نزنم
می‌خوای بزن، می‌خوای نزن
لاستیک عشقتو پنچر بکُنم یا نکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
فوت قایم تو سماور بکُنم یا نکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
چایی از بهر شما دم بکُنم یا نکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
درِ گاراژ دِلُ وا بکُنم یا نکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
ماشین عشقمو توش جا بکُنم یا نکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
«اطلاعات» و «مصور» بخرم یا نخرم
می‌خوای بخر، می‌خوای نخر
. . .
گله از چرخ ستمگر بکُنم یا نکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
شکوه از بخت بداختر بکُنم یا نکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
ترک دلداده و دلبر بکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
گریه‌ها در غم او سر بکُنم یا نکُنم
می‌خوای بکُن، می‌خوای نکُن
آه و فریاد به افلاک کشم یا نکشم
می‌خوای بکش، می‌خوای نکش
دل دیوانه رو در خاک کشم یا نکشم
می‌خوای بکش، می‌خوای نکش
سینۀ دردکشم را بدرم یا ندرم
می‌خوای بدر، می‌خوای ندر
شکوه از او به خدایش ببرم یا نبرم
می‌خوای ببر، می‌خوای نبر
. . .
[نمیری الاهی بچه! :-)]

این که نشد راهنمایی بَبَم!
به حقِ حق همینه
این که نشد عقده‌گشایی ببم
به حقِ حق همینه
این که جواب دل دیوونه نیست
به حقِ حق همینه
این که جواب دل درمونده نیست
به حقِ حق همینه

به حقِ حق عاشقی بد دردیه
به حقِ حق درد بی‌درمونیه